loading...
یک روح در دو بدن
Fati Ati بازدید : 131 سه شنبه 1390/02/13 نظرات (0)

یک عمر قفس بست مسیر نفسم را

 

 

حالا که دری هست مرا بال و پری نیست

 

 

حالا که مقدر شده آرام بگیرم

 

 

سیلاب مرا برده و از من اثری نیست

 

 

بگذار که درها همگی بسته بمانند

 

 

 وقتی که نگاهی نگران پشت دری نیست...

Fati Ati بازدید : 163 سه شنبه 1390/02/13 نظرات (0)

آمدی چه زیبا گفتم دوستت دارم

چه صادقانه پذیرفتی

چه فریبنده آغوشم برایت باز شد

چه ابلهانه با تو خو گرفتم

چه کودکانه همه چیزم شدی

چه زود نیازمندت شدم

چه حقیرانه به خاطر یک کلام مرا ترک کردی

چه ناجوانمردانه واژه های غریب خداحافظی به میان آمد

چه بی رحمانه مرا کشتی

چه عاشقانه دلم هنوز دوستت داره غریبه !!!

 

Fati Ati بازدید : 162 سه شنبه 1390/02/13 نظرات (0)

خود را به که بسپارم ؟

وقتی که دلم تنگ است

پیدا نکنم همدل

دلها همه از سنگ است

گویا که در این وادی

از عشق نشانی نیست

گر هست یکی عاشق

آلوده به صد رنگ است ...

Fati Ati بازدید : 147 یکشنبه 1390/02/11 نظرات (0)

دل من تنها بود 

دل من هرزه نبود

دل من عادت داشت که بماند یکجا ....

به کجا ؟

معلوم است به در خانه تو !

دل من عادت داشت که بماند یکجا ....

به کجا ؟

پشت یک پرده توری که تو هر روز آن را به کناری بزنی

دل من ساکن دیوار و دری که تو هر روز از آن میگذری

دل من ساکن دستان تو بود

دل من گوشه یک باغچه بود

که تو هر روز به آن می نگری

راستی ....

 

دل من را دیدی .... ؟؟!

Fati Ati بازدید : 125 یکشنبه 1390/02/11 نظرات (0)

خیلی سخته همه کنارت باشن و باز احساس تنهایی کنی.

وقتی عاشق باشی و هیچ کس از دل عاشقت باخبر نباشه .

وقتی لبخند می زنی و توی دلت گریه کنی .

وقتی تو خبر داری و هیچ کس نمی دونه .

وقتی به زبان دیگران حرف می زنی ولی کسی نمی فهمه .

وقتی فریاد می زنی

و کسی صدایت را نمی شنوه .

وقتی تمام درها به روت بسته س...

آن گاه دستات رو به سوی آسمان بلند می کنی

و از اعماق قلب تنها و عاشق و گریانت بانگ برمی آوری که:

« ای خدای بزرگ دوستت دارم! »

و حس

می کنی که دیگر تنها نخواهی ماند..............

Fati Ati بازدید : 143 یکشنبه 1390/02/11 نظرات (0)

شبیه برگ پاییزی ، پس از تو قسمت بادم


خداحافظ ، ولی هرگز نخواهی رفت از یادم


خداحافظ ، و این یعنی در اندوه تو می میرم


در این تنهایی مطلق ، که می بندد به زنجیرم


و بی تو لحظه ای حتی دلم طاقت نمی آرد


و برف نا امیدی بر سرم یکریز می بارد


چگونه بگذرم از عشق ، از دلبستگی هایم ؟


چگونه می روی با اینکه می دانی چه تنهایم ؟


خداحافظ ، تو ای همپای شب های غزل خوانی


خداحافظ ، به پایان آمد این دیدار پنهانی


خداحافظ ، بدون تو گمان کردی که می مانم


خداحافظ ، بدون من یقین دارم که می مانی !!!

تعداد صفحات : 2

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 22
  • کل نظرات : 9
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 18
  • آی پی دیروز : 1
  • بازدید امروز : 20
  • باردید دیروز : 2
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 23
  • بازدید ماه : 20
  • بازدید سال : 71
  • بازدید کلی : 5,699